اموال شیخ انصاری در قیاس با برخی ...
نوشته شده توسط : محفوظ

امروزه برخی آقایان به بهانه های مختلف و با فتاوا و تو جیهات سران دنیا طلب خود اموال بیت المال مسلمین را بر خود مباح می کنند و البته آنرا تنها وصول قسمتی ازطلب خود از نظام و بیت المال مسلمین می دانند!

به گزارش اخلاق نیوز، برخی از اشخاص که متاسفانه روحانیون و معممین هم کم و بیش در بین آنها دیده می شوند چشم و گوش خود را به حقایق بسته و خود را بر منسب قضاوت نشانده اند و با کمال دریدگی و بی شرمی جیبهای خود و اطرافیانشان را از حقوق ملت ستمدیده ایران پر می کنند و تنها توجیهی که برای کارهای خلاف شرع و قانون خود دارند این است که ما برای این انقلاب و اسلام زحمت کشیده ایم! ما از یاران امام بوده ایم! و دهها توجیه و ترفند دیگر را تبدیل به پتکی کرده اند و بر سر نظام و ملت می کوبند

حال سئوال این است: آیا برخی از این آقایان که بعضا از فتنه گران نیز بوده اند برای اسلام بیشتر زحمت کشیده اند یا شیخ انصاری(ره)؟

قطعا هیچ منصفی حاضر نیست زحمات ،خدمات و تلاش های شیخ انصاری را نادیده بگیرد. اگر جواب این آقایان نیز « شیخ انصاری» است پس چرا شیخ انصاری خود را مجاز به استفاده از بیت المال نمی دانست و حاضر نشد کوچکترین طلب وصولی از بیت المال نسبت به خدمات خود دریافت کند؟

البته شاید جواب این افراد این باشد: بله شیخ که معصوم نبود لذا اشتباه کرد همان طور که امروز نظام اشتباه می کند که دست خدمتگزاران را در طلب وصولشان می بندد!

به گزارش اخلاق نیوز، در کتاب تندیس زهد به نقل از مرحوم حاج ملا ابوالحسن مازندرانی آمده است:


« چون بیماری شیخ بزرگوار علامه انصاری « قدس سره» شدید شد، همراه مرحوم شیخ زین العابدین مازندرانی از کربلا به نجف اشرف مشرف شدیم و به دیدار آن سرور رفتیم.


 ایشان در بستر بیماری خوابیده بود و در مقام وصیت برآمدند و فرمودند: شاهد باشید که من در عمرم در خانه وقفی ننشستم. و از کتاب وقفی درس نخوانده ام و مطالعه نکرده ام، ابدا" از کسی قرض نگرفته ام، اگر بعد از من کسی ادعای طلبی کند دروغ گفته است. از مال دنیا ندارم مگر این انگشتر و پوستین .


هر دو را به شیخ زین العابدین بخشید، و یک عصا، که آن را به حاج ملا ابوالحسن داد، سپس ملا را صدا زد و فرمود: یک بقچه رخت دارم آنها را حاضر کن و وقتی آنها را آورد همه کهنه بودند ولی شسته و پاک، فرمود:


تا زنده ام در مدرسه ببر و بین طلاب تقسیم کن و فرمود: چند جلد کتاب دارم، همه آنها را وقف کردم، و قدری پول نزد فلان تاجر از وجوه است. غسل مرا جناب سید علی شوشتری متصدی شوند و آن جناب وصی من می باشد.

آن پوستین کهنه که به شیخ مازندرانی رسید، شیخ و آل شیخ به آن تبرک می جستند و هر کس تب می کرد به قصد شفاعت به دوش می کشید و به زودی عرق می کرد و عافیت می یافت».
 




:: موضوعات مرتبط: سیاسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 234
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 3 تير 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: